جای خالیت رابافرض پرکرده ام
حرامش باد
آنکه پرکرد جای مرا
اونقدی مرد هستم ک پا رو قلبم بذارم تا یکی دیگه خوشبخت بشه
تو رفتی بخاطر من
ولی من رفتنت را خیانت فرض میکردم
دکترها تورا جواب کرده بودن تومرا
خیانت تلخ ترین قسمت یک
زندگی عاشقانه است جایی که با قلبی شکسته و وحشتناکترین دردها متوجه میشی
با تمام وجودت زیباترین داشته ات عشق رو به بی لیاقت ترین شخص دادی
دردم اینه عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود
سخت است عشقت را دو دستی تقدیم غریبه ها کنی و فقط بگویی :"خوشبخت بشید
هوا سرده اما سرما نمیخورم کلاه عشقت تا زیر گردنم آمده
ترجیح میدم دستان زبر مادرمو لمس کنم و طعم واقعی عشق رو بچشم تا اینکه دستای لطیف اونو بگیرمو طعم خیانت رو درک کنم
گریه ام می گیرد وقتی می بینم که کسی که دنیای من بود حالا منت دیگری را می کشد
چقدر سخته در گیر حسی بشی که میدونی یه بازیه
اما می مونی تا ببازی
اونی که میخواست منو تو ما نشیم دمش گرم تو رو میشناخت که چه عوضی هستی
خیانتش باعث شد هیچ حسی نسبت ب کسی نداشته باشم وخیانتش بهم اموخت رها زندگی کنم
دستهایی را که من ارزوی گرفتنش را داشتم اکنون دور گردن غریبه ایست